سازگاری اجتماعی و شایستگی های برقراری ارتباط افرادی که خود انگاره ضعیف و عزت نفس پایین دارند، چندان زیاد نیست و فقط از دو موضع می توانند با دیگران ارتباط برقرار کنند. یا از موضع ضعف و دنباله روی و یا از موضع قدرت کاذب و خوار کردن دیگران. استقلال نفس و ایمان به انسانیت خود و دیگران در این افراد بسیار ضعیف است و به همین دلیل سازگاری اجتماعی آنان اندک است . برای آن که فرد از جانب دیگران پذیرفته شود، باید قبل از هر چیز اعتماد به نفس داشته باشد و بتواند با اطمینان خاطر و بدون خوار کردن دیگران، آن ها را چنان که هستند، بپذیرد و حرمت و کرامت انسانی آنان را پاسداری کند. به این ترتیب، معلوم می شود که بین قبول خود (خودانگاره مثبت و عزت نفس بالا) و قبول دیگران (سازگاری اجتماعی)، رابطه
محکمی وجود دارد. یکی از نشانه های روشن اغتشاش هویت در نوجوانی و جوانی این است که فرد نتواند دوستانی برای خود پیدا کند و نتواند با افراد دیگر رابطة شایسته برقرار نماید. عدم شایستگی در ارتباط و سازگاری اجتماعی، به صورت های گوناگونی خودنمایی می کند. نتیجه این وضع آن است که نوجوانان و جوانان به احساس تنهایی و بی کسی شدیدتری دچار می شوند.
روشهای تغییر و افزایش میزان عزت نفس:
1· الگوی یادگیری اجتماعی:
الگویی که روشهای افزایش میزان عزت نفس از آن منتج شده است، «الگوی یادگیری اجتماعی»، نام دارد . برای کاربردی تر شدن و استفاده هر چه بیشتر از این الگو، آن را به الگوهای رفتاری، شناختی، بیولوژیکی (زیستی) و عاطفی دسته بندی کرده اند. نمونه هایی از الگوی رفتاری مشتمل بر مهارت های اجتماعی مانند تعارف کردن، خندیدن، محبت کردن و جز
این هاست. مثال هایی از الگوی شناختی میتواند توصیف خود، تصورات، باورها و تخیلات باشد. متغیرهای بیولوژیکی مرتبط با عزت نفس شامل: قیافه بدنی و نقائص خاصی مانند معلولیت و نیز رابطه رشد بیولوژیکی با سن است. عواطف نیز (احساسات روزانه در محل زندگی وکار)، نقش با اهمیتی در عزت نفس دارند. همان طور که قبلاً اشاره شد، ارزیابی های افراد از خودپنداره ایشان، تعیین کننده تعادل عاطفی و سلامت روانی در آنهاست (آلیس پاپ و همکاران، 1989، به نقل از بیابانگرد، 1380).
2ـ نتیجه گیری شتاب زده :
الف ـ ذهن خوانی: بی دلیل واکنش دیگران را منفی پنداشتن
ب ـ پیشگویی: بی دلیل پیش بینی بد کردن
3ـ درشت نمایی : از یک سو درباره اهمیت مسائل و شدت اشتباهات خود مبالغه کردن و از سوی دیگر، اهمیت جنبه های مثبت زندگی را کمتر از آنچه هست، بر آورد کردن
4- عبارتهای بایددار: با کلمات «باید» و «نباید» از خود و دیگران انتقادکردن
5- استدلال احساسی: با توجه به احساس خود نتیجه گرفتن. «احساس می کنم که کودن هستم، پس حتما کودن هستم».
6- بر چسب زدن: خطاها را به حساب شخصیت خود گذاشتن. به جای این که بگوییم «اشتباه کردم» می گوییم «اشتباه کار هستم، بازنده ام، کودن هستم».
7- سرزنش: گناهان رابه گردن گرفتن و خود را به خاطر کاری که مقصر آن نبوده اید، سرزنش کردن.
8- بی توجهی به امر مثبت: اصرار در بی ارزش دانستن موفقیت های خود.
این ها انواع تحریفاتی هستند که مخصوصاً در ارتباط با عزت نفس پایین قرار دارند. اگر این تحریفات در فرایندهای ساختاری خودپنداره ظهور نمایند، راه را برای خود ارزیابی منفی فراهم می سازند. مفروضة الگوی شناختی این است که، این خطاهای شناختی، بر چگونگی احساسات بعدی ما، در مورد خودمان تأثیر می گذارند و در نتیجه بر کیفیت رفتار ما مؤثر واقع می شوند. به عبارت دیگر، چگونه فکر کردن، بر چگونه عمل کردن تأثیر میگذارد (بیابانگرد، 1380).
عوامل مؤثر در ایجاد و تقویت عزت نفس:
1. بزرگسالان (اعم از والدین، مربیان و معلمان)
والدین و مربیان با محبت و حمایت کننده که پشتیبان نوجوانان هستند و تواناییها و احساس و رفتار آنان را مثبت ارزیابی می کنند، این نگرش را در نوجوان به وجود می آورند که او فردی شایسته و ارزشمند است. این احساس ارزشمندی در نوجوانی نیز در برداشتی که فرد از خود دارد، تداوم می یابد. نوع کنترلی که بزرگسالان از نوجوان به عمل می آورند، در عزت نفس او مؤثر است.
جیکاس و سف (1990) از سه نوع کنترل صحبت می کنند. اول، حمایت متعادل از نوجوان در رفتار و تصمیم گیری های او. دوم گوشزد کردن نتایج اعمال نوجوان به وی (کنترل القایی) و هدایت غیر مستقیم نوجوان برای این که او بتواند شخصاً به نتیجه گیری برسد. در این دو روش بزرگسالان این تفکر را به نوجوان القا می کنند که او توانایی ارزشیابی رفتارها و نتیجه گیری درست از این ارزشیابی و قدرت تصمیم گیری برای اصلاح رفتار خود را دارد. چنین حمایتی منجر به افزایش عزت نفس در نوجوان می شود. نوع سوم کنترل اعمال فشار از جانب بزرگسالان است که آنان سعی می کنند با فشارهای فیزیکی و روانی یا پایین آوردن حیثیت اجتماعی نوجوان و ایجاد محدودیت در برآورده شدن نیازها و امیال او رفتارش را جهت بدهند. چنین روشی مسلماً بر عزت نفس نوجوان تأثیر منفی میگذارد (لطف آبادی، 1379).
2. جنسیت :
ناتلمان (1987) از پژوهش طولی که روی 300 نوجوان 12 تا 16 ساله پسر و دختر در مدارس دوره های راهنمایی و متوسطه به منظور مقایسه عزت نفس دختران و پسران در آمریکا انجام داده است، به این نتیجه رسید که نمره عزت نفس پسران از کلاس اول راهنمایی تا دوم نظری افزایش یافته است. در حالی که پسران نوجوان از رشد عزت نفس بالایی بر خوردار بودند، رشد عزت نفس دختران در این سالهای نوجوانی تغییر محسوسی پیدا نکرده است. در حالی که عزت نفس پسران نوجوان در طول 5 سال اول نوجوانی از رقم 72/3 (در مقیاس 5 درجه ای) به 30/4 رسیده و این تفاوت کاملاً معنی دار بود، ولی عزت نفس دختران در طول آن 5 سال هیچ تغییری نکرده و در رقم 10/3 ثابت مانده است. این تغییرات در عزت نفس نوجوانان، جدا از بیان تفاوت بین پسران و دختران که جای تأمل و علت جویی و بررسی های بیشتری را دارد، نشانه دیگری است از این که در دوره نوجوانی، عواطف فرد و برداشتی که او از خود دارد، گسترش می یابد و بر احساس غرور و افتخار، خاصه در پسران در این دوره افزوده می شود (پاورز1 و همکاران، 1989). برخی از دلایلی را که در جامعه غربی برای کم تر بودن عزت نفس دختران بر شمرده اند، حساسیت و نگرانی آنان درباره جذابیت های بدنی خود و اطمینان کمتر درباره توانایی های آنان است (برک ، 1999، به نقل از ملکی ، 1382).
3. زمینه های زندگی اجتماعی و فرهنگی:
عزت نفس نوجوانان با زمینه های زندگی اجتماعی ـ فرهنگی آنان مرتبط است . برای مثال محیط گرم و حمایت کننده در خانواده و انتظارات سنجیده والدین و سایر بزرگسالان از توانایی ها و امکانات نوجوانان و حرمت گذاشتن و اهمیت دادن به آنان، باعث رشد عزت نفس می شود (استانبرگ و همکاران، 1995). نوجوانانی که مورد حفاظت افراطی قرار می گیرند و فرصتی برای دست و پنجه نرم کردن با مسایل زندگی شان پیدا نمی کنند، نیز عزت نفس اندکی به دست
می آورند و رسیدن به استقلال برای آنان با دشواری و تأخیر صورت خواهد گرفت. همین طور، اگر حمایت والدین و بزرگسالان از نوجوانان مشروط باشد (مثلاً در ازای دستیابی وی به معیارهای رفتاری یا درسی خیلی بالا مورد تأیید قرار گیرد)، به طور طبیعی نمی تواند به آن معیارها برسد و در هر یک از رفتارهای خود، احساس ناتوانی و شکست می کند و قادر نیست که رفتارهای خود را عادی و ناشی از طبیعت سن و سال و امکانات خود بداند. نوجوانانی که در واکنش به کم ارزش شمرده شدن توسط دیگران به رفتارهای نسنجیده و خطا دست می زنند، در واقع از نداشتن عزت نفس رنج می برند، و چون خود را ارزشمند نمی بینند، هم به رفتارهای نادرست ادامه می دهند و هم نسبت به آینده خود بدبین هستند. این وضعیت آنان را دچار افسردگی نیز می کند ( هارتر و همکاران، 1996). عزت نفس نوجوانان از محیط بزرگ تر زندگی
اجتماعی ـ فرهنگی نیز تأثیر می پذیرد. نوجوانانی که در محیط فقر اجتماعی ـ فرهنگی زندگی
می کنند و با تفاوتها و تبعیض های اقتصادی ـ اجتماعی مستقیماً مواجه هستند، در مقایسه با کسانی که برخوردار از امکانات گوناگون هستند و یا در مقایسه با نوجوانانی که با وجود عدم برخورداری از امکانات ، اطلاع روشنی از تفاوت ها و تبعیض ها ندارند، عزت نفس پایین تری را تجربه می کنند (روزنبرگ،1988، به نقل از ملکی ، 1382).